اندیشه کردن. قصد کردن. نقشه کشیدن: آنگه این هرسه ملعون بایکدیگر بنشستند پنهان از همه جهان و انداخت کردند که هر یکی بولایتی دیگر شوند و دعوی دیگر کنند. (کتاب النقض ص 324). تا بعهد سلطان سعید ملک شاه نوراﷲ قبره که این قوم شوم در دیار قهستان ظاهر شدند و پنهان انداخت و تمهیدالحاد میکردند. (کتاب النقض ص 332) ، ساختن، انداختن. (ناظم الاطباء)