معنی انحیاص - لغت نامه دهخدا
معنی انحیاص
- انحیاص(اِ مِ)
- بگشتن و بیکسو شدن از چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برگشتن و میل کردن. (از اقرب الموارد). یقال: انحاص عنه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، برکنده گشتن خرمابن. (از ناظم الاطباء). برکنده گشتن نخل. (از منتهی الارب) (آنندراج). برکنده شدن درخت خرما. (از اقرب الموارد). یقال: انخفعت النخله. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، کافته گردیدن شش. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شکافته شدن ریه. (از اقرب الموارد). یقال:انخفعت الرئه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا