جدول جو
جدول جو

معنی انجم کرمانشاهی

انجم کرمانشاهی
(اَ جُ مِ کِ)
میرزا کریم خان. از شاعران قرن سیزدهم بود. (از تذکره مدایح معتمدی نسخۀ خطی کتابخانه خصوصی حاج حسین نخجوانی از فرهنگ سخنوران) ، گردآمدن و مشورت و کنکاش کردن. (ناظم الاطباء). انتداء. (مصادر زوزنی). مجلس ترتیب دادن برای مشاوره یا کار دیگر:
یکی انجمن کرد با بخردان
بزرگان و بیدار دل موبدان
چه بینید گفت اندرین داستان
چه دارید یاد از گه باستان.
فردوسی.
سر تازیان سرو شاه یمن
می آورد و میخواره کرد انجمن.
فردوسی.
نبید آر و رامشگران را بخوان
بپیمای جام و بیارای خوان...
بساز انجمن کن بر این تخت من
چنان چون بود در خور بخت من.
فردوسی.
هفت کشور نمی کنند امروز
بی مقالات سعدی انجمنی.
سعدی.
داوری را دوش زانجم انجمن کرد آفتاب
وز سر اندیشه از هر در سخن کرد آفتاب.
؟ (از آنندراج).
، در بیت زیر از فردوسی ظاهراً به معنی ماتم ساختن آمده است:
چو شب کرد بر آفتاب انجمن
کدوی می و سنجد آورد زن.
(شاهنامه بروخیم ج 7 ص 2156).
و رجوع به انجمن شود
لغت نامه دهخدا