جدول جو
جدول جو

معنی انتطال

انتطال(اِ ثِ)
اندکی ریختن. (ناظم الاطباء) : انتطل من الزق، اندکی ریخت از آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندک اندک چکانیدن یا ریختن آب از مشک و کوزه. (آنندراج) ، تنحّی. (از اقرب الموارد) ، افتادن مو. (از اقرب الموارد). بیوفتیدن برگ از درخت و موی از عضو، رانده شدن. (تاج المصادر بیهقی). طرد شدن. (از اقرب الموارد) ، نیست شدن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). ضد ثبوت. (از اقرب الموارد). از میان رفتن. (فرهنگ فارسی معین) ، نیست کردن. (غیاث اللغات) ، بی گناهی نمودن، بیرون شدن. (تاج المصادر بیهقی).
- سالبۀ بانتفاء موضوع، آنکه موضوع ندارد. (فرهنگ علوم سجادی). (اصطلاح منطق) سلب نسبت حکمیۀ محمول است از موضوع، از آن جهت که موضوع در خارج وجود ندارد تا محمول بر آن ثابت باشد. مقابل سالبۀ بانتفاء محمول. (از فرهنگ فارسی معین، ذیل سالبه). و رجوع به سالبه و موضوع و محمول شود
لغت نامه دهخدا