جدول جو
جدول جو

معنی انتشار کردن

انتشار کردن(مُ خاضْ ضَ)
پراکنده ساختن:
سعدی بهر نفس که برآورد در سحر
چون صبح در بسیط جهان انتشار کرد.
سعدی.
، حرف راندن. (منتهی الارب) (آنندراج). تکلم. (از اقرب الموارد) : انتطق انتطاقاً، سخن راند و تکلم کرد. (ناظم الاطباء).
- امثال:
من یطل هن ابیه ینتطق به، یعنی آنکه فرزندان پدرش بسیار باشند توانا و زورآورتر باشد بآنها. و کذا: من یطل ذیله ینتطق به، یعنی هرکه را دامن فراخ باشد می تواند بجای دیگر گذارد آنرا، و هو من النطاق او النطق. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، یاری خواستن: انتطق بقومه، اعتضد بهم، احاطه شدن زمینی به کوهها مانند کمربند، کشیدن اسب را. (از اقرب الموارد). جنیبت بر دست گرفتن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا