جدول جو
جدول جو

معنی انتسال

انتسال
(اِ تِ)
فرزند شدن. (غیاث اللغات). دارای نسل شدن. فرزنددار شدن. (فرهنگ فارسی معین) :
چون عدو نبود جهاد آمد محال
شهوت ار نبود نباشد انتسال.
مولوی.
چون بگیری شه رهی که ذوالجلال
برگشاده ست ازبرای انتسال.
مولوی، آب بر شرمگاه پاشیدن بعد وضو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، پاشیده شدن آب. (تاج المصادر بیهقی). ترشّش. انتضاخ، از امری اظهار برأت کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا