رجوع به اینترلاکن شود، بدندان کشیدن شتر علف را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، کشیدن گره تا گشاده شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گزیدن مار کسی را، گرفتن و راندن نشیطه: انتشط القوم نشیطه، اخذوها و ساقوها. و رجوع به نشیطه شود، ربودن چیزی را و محکم کردن آنرا، اطمینان کردن، کشیدن کسی را به چیزی و بلند کردن او را بدان: انتشط فلاناً الی کذا، جذبه الیه و رفعه الیه، و از آنست: ’رأیت کان سبباًمن السماء دلی فانتشط النبی’. (از اقرب الموارد)