انباشتگی. (ناظم الاطباء). رجوع به انباشتگی شود، شرف یافتن، آگاهی یافتن. (از اقرب الموارد). آگاه شدن. (فرهنگ فارسی معین). خبردار شدن، آگاه کردن. (غیاث اللغات) ، تنبه و آگاهی و بیداری و یادآوری. (ناظم الاطباء). آگاهی. بیداری. (فرهنگ فارسی معین) : در اظهار آن با تو تأملی میکردم که مگر انتباهی یابی. (کلیله و دمنه). درآمد واسطی را انتباهی بدیوانه ستان درشد بگاهی. عطار (الهی نامه). حاصل عرش این چهارند و تو شاه بهترین هر چهاری زانتباه. مولوی. نعمت آرد غفلت و شکر انتباه صید نعمت کن بدام شکر شاه. مولوی. آن شود شاد از نشان کو دیده شاه چون ندید او را نباشد انتباه. مولوی. ، (اصطلاح تصوف) زوال غفلت ازدل. (از فرهنگ فارسی معین). منع حق است بنده را بواسطۀ القاآت اضطراب آور در حالیکه گشاینده است گرههای غرور و غفلت او را به طریق عنایت به وی. (از تعریفات جرجانی) ، (اصطلاح روانشناسی) دقت. (از فرهنگ فارسی معین)