جدول جو
جدول جو

معنی انبج

انبج(اَمْ بَ)
معرب از انبۀ فارسی. (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مانجه. (یادداشت مؤلف). ج، انبجات. رجوع به انبه و انبجات شود، اسب و شتر آبکش. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). شتر آبکش. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) ، درۀ کوه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (مؤیدالفضلاء) ، لولۀ چپق. (ناظم الاطباء) ، در عربی شکنبه را گویند. (برهان قاطع) (از شرفنامۀ منیری) (از شعوری ج 1 ورق 129 ب) ، در ادات بمعنی آسیاکش آورده است. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا