شاعر بزرگ فارسی گوی هند از قبیلۀلاچین ترک بود، پدرش سیف الدین محمود در شهرکش ترکستان ساکن و رئیس قبیلۀ خود بود. صاحب تاریخ فرشته و دولتشاه سمرقندی وی را از امرای بلخ دانسته و نوشته اند که در حملۀ چنگیز مهاجرت کرد و به هندوستان رفت ودر دربار سلطان محمد تغلق شغل مهمی بدست آورد و در جنگی که با کفار روی داد پیکار نمود و کشته شد، لیکن صاحب بهارستان این واقعه را مستبعد شمرده است. امیرخسرو در حدود سال 651 ه. ق. 1253/ میلادی در دهلی و بقولی در پتیالی بدنیا آمد و از همان اوان کودکی قریحۀ شاعری خود را آشکار ساخت. پدر امیرخسرو از اهل فضل بود. خودش نیز بتحصیل علوم و فنون پرداخت و مطالعۀ آثار و اشعار فارسی را شیمۀ خود ساخت تا در این زبان تبحر کامل پیدا کرد. اقامتگاه امیرخسرو شهر دهلی بود و نزد سلاطین آن سرزمین منزلتی داشت و عده ای از آنان را در اشعارش نام برده و مدح کرده است و بااینکه با خاندانهای سلطنتی وقت ارتباط داشته و بوضعی که مخصوص ارباب دنیاست زندگی میکرده است باهل معنی توجه داشته و بحلقۀ ارادت یکی از مرشدان متصوفۀ هند شیخ نظام الدین اولیاء درآمده بوده است. امیرخسرو از شاعران بزرگ ایران بخصوص سنائی و خاقانی و نظامی و سعدی پیروی می کرد، مخصوصاً در غزل پیرو سبک سعدی بود چنانکه خود بتلویح باین نکته اشاره می کند و می گوید: جلد سخنم دارد شیرازۀ شیرازی. ولی با این همه امیرخسرو لحن خاصی دارد که آن لحن در دیگر شاعران فارسی زبان هند نیز دیده میشود و این سبک بتدریج صورتی مخصوص بخود میگیرد و سبک معروف هندی را بوجود می آورد. امیرخسرو را می توان بزرگترین شاعر فارسی گوی هند بشمار آورد. قریحه اش گویا و روان و در نظم سخن دارای سرعت خیال و جودت طبع بوده و علاوه بر زبان فارسی در زبانهای عربی و ترکی و سنسکریت و برج بهاکا (یکی از زبانهای بومی هند) هم تبحر داشته و گفته اند در زبان اخیر دارای آثاری نیز بوده است که از بین رفته. علاوه بر شعر و ادبیات در موسیقی و آوازهای هندی و فارسی نیز دست داشته و خود آهنگهایی ساخته بوده است. دیوان اشعار امیرخسرو که مدایح آن غالباً درباره سلاطین دهلی است پنج قسم است بقرار زیر: 1- تحفهالصغر که حاوی اشعاردورۀ جوانی شاعر است. 2- وسطالحیوه، اشعار دورۀ بیست تا سی سالگی شاعر است. 3- غرهالکمال که در حدود چهل سالگی از طبعش تراویده و در دیباچۀ آن از سوانح زندگی خود بیان کرده و نیز از شاعران بزرگ ایران مانند سنایی، خاقانی، سعدی و نظامی یاد کرده است. 4 -بقیۀ نقیه که اشعار آخرین شاعر است. علاوه بر اینها امیرخسرو به تقلید نظامی گنجوی پنج مثنوی پرداخته است: 1- مطلعالانوار که مقابل مخزن الاسرار نظامی و حاوی اشعار دینی و اخلاقی است. 2- شیرین و خسرو مقابل خسرو و شیرین نظامی. 3- مجنون و لیلی مقابل لیلی و مجنون. این سه مثنوی را در سال 698 سروده است. 4- آئینۀ سکندری در مقابل اسکندرنامۀ نظامی که در 699 سروده است. 5- هشت بهشت مقابل هفت پیکر نظامی که در سال 701 آن را بپایان رسانیده. خمسۀ امیرخسرو جمعاً هجده هزار بیت دارد. علاوه بر این پنج مثنوی آثار دیگری مانند قران السعدین (688) ، نه سپهر 718) ، تاج الفتوح (در حدود 690) دول رانی خضرخان (در معاشقات و روابط دول رانی دختر راجۀ گجرات و خضرخان 715) ، افضل الفوائد، اعجاز خسروی، تغلق نامه، خزائن الفتوح، مناقب هند و تاریخ دهلی از او باقی مانده است. امیرخسرو طوطی تخلص داشته و بعضی از شاعران ایرانی بدین تخلص او اشاراتی دارند. قصائد شاعر از غزلیاتش متین تر است و در این موضوع از سخنگویان بزرگ پیروی کرده است. گاهی قصیده را با تغزلی دلنشین آغاز می کند مانند: صبا را گاه آن آمد که راه بوستان گیرد زمین را سبزه در دیبا و گل در پرنیان گیرد جهد از چشمه موج آب و از آن در زمین افتد زند بر لاله باد تند و آتش در زبان گیرد... مانند خاقانی قصاید دور و درازی دارد و یکی از آنها را در استقبال قصیدۀ خاقانی بمطلع: دل من پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش... ساخته که چنین آغاز میشود: دلم طفلست و پیر عشق استاد زبان دانش سواد لوحه سبق و مسکنت کنج دبستانش. امیرخسرو به سال 725 ه. ق. 1324/ میلادی درگذشت. (از شعرالعجم شبلی نعمانی ترجمه فخر داعی گیلانی ج 2 صص 77- 149 و تاریخ ادبیات رضازادۀ شفق صص 307- 311 و گنج سخن صفا ج 2 ص 179). برای تحقیق بیشتر در احوال و آثار این شاعر رجوع به مآخذ مزبور و تاریخ مغول عباس اقبال ج 1 صص 546- 547 و از سعدی تا جامی (از ج 3 تاریخ ادبیات براون) ترجمه حکمت و تذکرهالشعرا دولتشاه سمرقندی صص 238- 247 و ریاض العارفین هدایت صص 70- 71 و مجلۀ مهر سال 8 مقالات محمد معین و دیگر تذکره ها شود