معنی امطل - لغت نامه دهخدا
معنی امطل
- امطل(اَطَ)
- گویند: امطل من عقرب، درنگ کننده تر از عقرب و عقرب نام تاجری بوده است. (یادداشت مؤلف) ، مرد بی موی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). ریخته موی. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، رمل امعط، ریگ بی گیاه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، لص امعط، دزد پلید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). دزد گرگ مانند. (از اقرب الموارد) ، آنکه موی ابرویش ریزیده بود. (مهذب الاسماء). ج، معط. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا