جدول جو
جدول جو

معنی امخاء

امخاء(اِ لِ)
شکایت کردن، مرد سست دست. (منتهی الارب). آنکه عصب دست وی سست بود با اندکی گوشت. (از تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، لاغر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا