به شدن از بیماری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بهبود یافتن از بیماری. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ مدّ پیمانه ها. (اقرب الموارد). رجوع به مدّ شود، جمع واژۀ مدد. یاران. (فرهنگ فارسی معین) ، جمع واژۀ مدد. (از اقرب الموارد). افواجی که پی در پی برسند. (حاشیۀ کلیله و دمنه چ مینوی ص 3) : عزایم پادشاهان را به امدادفتح مبین و تواتر نصر عزیز مؤید گردانیده. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 9) ، مجازاً درود و سلام پیاپی. (از حاشیۀ کلیله و دمنه، چ مینوی ص 3) : درودی که امداد آن به امتداد روزگار متصل باشد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 3). که امداد خیرات و اقسام سعادات بدو نزدیکتر که در کارها ثابت قدم باشد. (کلیله و دمنه ص 41). که امداد خیر و سعادت بجانب او متصل گردد. (کلیله و دمنه ص 265). و رجوع به مدد شود