عناق الارض. (المرصع). در اقرب الموارد غنجل بمعنی عناق الارض است. رجوع به عناق الارض شود، داهیه. (اقرب الموارد) (المرصع). سختی. (آنندراج) ، کفتار، عنکبوت. (اقرب الموارد) (المرصع) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، مرگ. (از المرصع) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). موت. (آنندراج). و از آن است: الی حیث القت رحلها ام قشعم، و گویند ام قشعم کنیۀ شتر ماده ای بود که رمید و بر آتش بزرگی گذر کرد و پالان خود را در آتش انداخت و بتاختن و دویدن خود ادامه داد و آن مثل شد برای کسی که بکار بدی کشیده میشود، چنانکه گویی به آتش میرود. (از اقرب الموارد). دنیا. (المرصع) ، نسر (کرکس). (از المرصع) (از المنجد) ، قریهالنمل. (اقرب الموارد). مأوای موران. فراهم آمدنگاه خاک موران