عمادالدین محمد حسینی. از سادات اسدآباد همدان معاصر شاه عباس اول بود. وی بهند رفت و به سال 1063 هجری قمری در کشمیردرگذشت... صاحب تذکرۀ غنی وی را معاصر شفایی و تقی الدین اوحدی، و نام او را محمود آورده است. ’ریو’ درفهرست خود از ’تذکرۀ’ الهی مکرر نام برده است. (ازالذریعه، ذیل دیوان الهی همدانی). مدرس در ریحانه الادب از قاموس الاعلام ترکی سال وفات او را 1057 هجری قمری ضبط کرده و گوید دیوانی مرتب و کتابی بنام گنج الهی در تراجم احوال دارد -انتهی. این اشعار از اوست: دل خود بروزگار جوانی کباب بود موی سفید شد نمکی بر کباب ما. چشمت از هر گردشی با ناز عهد تازه بست خط مشکینت کتاب حسن را شیرازه بست. مشکین خطان برای تماشای روی تو مشق نظاره بر ورق لاله میکنند. صبا بر دوش اوچون افکند زلف سیه پوشش سیه مستی است پنداری که می آرند بر دوشش. این رباعی از اوست: از دوریت ای تازه گل باغ مراد چون غنچۀ چیده خنده ام رفته ز یاد گریان چو پیالۀ پرم در کف مست نالان چو سبوی خالیم در ره باد. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 255 و 256 و نتایج الافکار ص 18). و رجوع بهمین دو کتاب و مجالس النفائس، مقدمه ص ’کح’ و فرهنگ سخنوران شود