علم شنگه. قیل و قال و شلوغ کردن یک نفر یا جمعی، و با لفظ ’درآوردن’ استعمال میشود، شایدشنگه دهی بوده است که اهل آن وقتی که در محرم دسته بیرون میاوردند بی ترتیب و با داد و قال بودند. (فرهنگ نظام ج 3 ذیل ’علم شنگه’) مثل علم صلوه و الم قرقر (تندتند نوشتن). (یادداشت مؤلف). آشوب جزع و فزع بدروغ. جار و جنجال. در فرهنگها ’شنگه’ را بمعانی آلت تناسل و لتۀ حیض و مزبله آورده اند و بنظر میرسد که ’الم شنگه’ بگفتۀ فرهنگ نظام با عین صحیح باشد اگرچه امروزه با همزه می نویسند. رجوع به علم شنگه شود. - الم شنگه درآوردن یا برپا کردن و یا راه انداختن، آشوب کردن. بدروغ جزع و فزع کردن. شلوغی راه انداختن. جار و جنجال برپا ساختن: برای یک شاهی زیان که میدهد الم شنگه ای برپا میکند که آن سرش پیدا نیست، همانند ’ننه من غریبم درآوردن’ یا ’جهودبازی درآوردن’. (از فرهنگ عوام تألیف امینی). و رجوع به علم شنگه شود