بترس از خدای. (زمخشری). برای تحذیر استعمال میشود نظیر الطریق الطریق، یعنی احذروا اﷲ (بترسید از خدا). این جمله را درجایی که کسی کاری بکند یا سخنی بگوید که مناسب وی نبوده باشد استعمال کنند چنانکه در حدیث آمده: اﷲاﷲ فی اصحابی. (از آنندراج). زنهار. زینهار. الحذر. الامان. و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 93 شود: با آنکه بی نظیر است از روشنان گیتی زنهار تا نخوانی اﷲش اﷲاﷲ. سنائی. گفتم اﷲاﷲ یا امیرالمؤمنین که این خونی است ناحق. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 170). پیلبانان همه خرمای من رایگان میبرند، اﷲاﷲ خداوند فریاد رسد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 458). لیک اﷲاﷲ ای قوم خلیل تا نباشد خوردتان فرزند پیل. مولوی. اﷲاﷲ درمیا در خون خویش تکیه کم کن بر دم و افسون خویش. مولوی. اﷲاﷲ با چنین کفر دوتو چون قبولت میکند اکرام او! مولوی. اﷲاﷲاﷲ ای وافی مرید گرچه درتقلید هستی مستفید، تا نگویی دیدم آن شه میگریست من چو او بگریستم کاین منکریست. مولوی. پیش ما رسم شکستن نبودعهد و وفا را اﷲاﷲ تو فراموش مکن جانب ما را. سعدی. ما دگر کس نگرفتیم بجای تو ندیم اﷲاﷲ تو فراموش مکن عهد قدیم. سعدی. گفت اﷲاﷲ چه جای این سخن است ! سعدی (گلستان). ، فارسی زبانان در مقام تعجب نیز استعمال میکنند، کذا قال العلامه الاحراری. (از آنندراج) (از غیاث اللغات). عجبا. یاللعجب. شگفتا. برای تعجب آرند مانند سبحان اﷲ و اﷲ اکبر: اﷲاﷲ این چه حال است ای عزیز اینچنین بیهوش گشتی از چه چیز! مولوی. عاشق و مستی و بگشاده زبان اﷲ اﷲ چون شتر بر نردبان ! مولوی. دل بسی خون بکف آورد ولی دیده بریخت اﷲاﷲ که تلف کرد و که اندوخته بود؟! حافظ. نه اشک روان نه رخ زردی اﷲاﷲ تو چه بیدردی ! بهائی. چه گویم آن ذقن را اﷲاﷲ طلوع مشتری در آخر مه. هلالی (از آنندراج). ، کلمه تحریض. هنگام تحریض به شتاب گویند. العجل. البدار: اﷲاﷲجمله فرزندان بیار کاین زمان گلشن است و نوبهار. مولوی. اﷲاﷲ فتاد در موشان که بگیرید پهلوانانا. عبید زاکانی. ، برای خدا. ترا بخدا، متضمن معنی حث و اصرار است: اﷲاﷲ یک نظر بر ما فکن لاتقنطنا فقد طال الحزن. مولوی. دست او بگرفت سه کرت بعهد کاﷲاﷲ زو بیا بنمای جهد. مولوی. ای که چون تو در زمانه نیست کس اﷲاﷲ خلق را فریاد رس. مولوی. ، بمعنی حاشا نیز آمده. (از آنندراج) : اﷲاﷲ محرم راز تو سازم حرف و صوت وین زبان و تیغ اگر حرفی ز جایی سر زده ست. وحشی (از آنندراج)