یاقوت گوید: اللان کشوری بزرگ با مردمان بسیار و متصل به ’دربند’ در جبال ’قبق’ است. شهری بزرگ و مشهور ندارد. مردم آن گروهی مسلمان و بیشتر نصاری اند. این کشوربه صورت ملوک الطوایفی اداره میشود و هر ناحیه ای امیری دارد. علی بن حسین گوید: این کشور صاحب تخت پادشاهی است و پادشاه آن کرکنداح نام دارد و این لقب عمومی پادشاهان آنجاست. و دارالملک اللان، مغص نامیده میشود و این کلمه بمعنی دیانت است. پادشاهان اللان پس از ظهور دولت عباسی، دین نصرانیت را پذیرفتند و پیش از آن در جاهلیت بودند، و بعد از سال 320 هجری قمری از نصرانیت برگشتند و اسقفان و قسیسان را که از طرف پادشاه روم فرستاده شده بودند طرد کردند. میان مملکت اللان و جبل قبق قلعه و پلی است که بر درۀ بزرگی بنا شده است و این قلعه را قلعۀ باب اللان نامند و بوسیلۀ یکی از پادشاهان قدیم ایران بنام سندبادبن بشتاسف (گشتاسب) بن لهراسف (لهراسپ) ساخته شده است. این پادشاه مردانی را گماشته بود تا مانع ارتباط اللان با جبل القبق شوند، و راهی بین این دو ناحیه جز این پل که زیر قلعه قرار داشت نبود و قلعه بر تخته سنگی بزرگ بناشده بود و کسی بی اذن ساکنان آن بدانجا راه نمییافت. و چشمۀ شیرینی داشت که در وسط قلعه از بالای صخره پدیدار میشد و این یکی از قلعه های معروف جهان است و ایرانیان در اشعار خود از آن یاد کرده اند، و مسلمه بن عبدالملک به این ناحیه (اللان) آمد و قلعه را گرفت وگروهی از عرب را در آنجا مسکن داد و تاکنون آنجا رامحافظت میکنند، ارزاق آنان از تفلیس آورده میشد و میان این قلعه و تفلیس چند روز فاصله است، و هرگاه تنها یک تن در این قلعه باشد میتواند همه پادشاهان جهان را از گذشتن بدان ممانعت کند زیرا بسیار بلند و مشرف بر راه و پل و دره است. برخی از مورخان گفته اند که فرمانروای اللان سی هزار سوار داشت ولی من سخنانی را که پیش از این نوشتم از زبان کسانی است که بدانجا رفته اند. (از معجم البلدان چ دار صادر، دار بیروت ج 2). در متون عربی بصورتهای لان و الان آمده و بعضی اللان را همان ارّان میدانند ولی ظاهراً دو ناحیۀ جداگانه هستند. و رجوع به لان و اران و آس و اللان (نام قومی ایرانی) و حدود العالم و نخبهالدهر دمشقی شود