جدول جو
جدول جو

معنی العاط

العاط
(اَ)
جمع واژۀ لعط، بمعنی خطی که حبشیان بر روی خود کشند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ناامید و زیانکار گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). نومید کردن. تخییب. (اقرب الموارد) ، از شمار افکندن. (صراح) (منتهی الارب) (آنندراج). از شمار بیرون کردن و ترک نمودن. (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح علم نحو) ابطال عمل است در لفظ و معنی، برخلاف تعلیق که ابطال عمل است لفظاً نه محلاً بطور وجوب. رجوع به تعلیق شود، (اصطلاح علم اصول) وجود حکم است بدون وصف در صورتی، و حاصل آن عدم تأثیر وصف یعنی علت باشد، چنانکه در ضمن لفظ سیر بیان گردید. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ استانبول ج 2 ص 1311). و رجوع به همین کتاب مذکور ج 1 ص 662 ذیل مادۀ سیر شود، (اصطلاح علم بدیع) آوردن زیادات بیفایده است که از عیوب شعر بشمار می آید چنانکه در این مصراع: ’آنکه بدرخشد چو تیغی نوزدوده بی نیام’ لفظ بی نیام لغو است چه آن را در درخشندگی مدخلی نیست. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم مصحح مدرس رضوی چ 1335 ص 350 شود
لغت نامه دهخدا