رجوع به الجه و الجی و غیاث اللغات شود، نگار خانه مانی نقاش باشد. گویند اصل این لغت به این معنی ارثنگ با ثای مثلثه بوده، ثاء را با زای فارسی بدل کرده اند ارژنگ شده. (برهان). کار خانه مانی. (اوبهی). بعضی گفته اند بتکده ای که در چین بوده: یکی نامه مانند ارژنگ چین نبشتند و کردند چند آفرین. فردوسی. نبشتند برسان ارژنگ چین سوی شاه با صد هزار آفرین. فردوسی. گر التفات خداوندیش بیاراید نگار خانه چینی و نقش ارژنگی است. سعدی. ، بعضی گویند نام مانی ارژنگ بوده و مانی دعائی است که او را کرده اند و لقب او شده است (!). (برهان) (غیاث) : که در چین دیدم از ارژنگ پرکار که کردی دائره بی دور پرگار. امیرخسرو. ، جمعی گویند نام نقاشی است غیر مانی و او نیز در هنروری مانند مانی بوده است. (برهان). نام مصوری بوده مانند مانی. (جهانگیری). نقاشی از چین که نظیر مانی بود. (غیاث) : روان کرد کلک شبه رنگ را ببرد آب مانی و ارژنگ را. نظامی. بقصر دولتم مانی و ارژنگ طراز سحر می بستند بر سنگ. امیرخسرو. ، در صحاح آمده ارژنگ نام کسی بود که مانی وزیر وی بوده (!). (شعوری). و رجوع به ارتنگ وارثنگ شود