جدول جو
جدول جو

معنی التقاط کردن

التقاط کردن(مُبَ سَ)
برچیدن. چیزی را از موضعی برداشتن. چیزی را از جائی گرفتن. سخنی را از گفتار کسی گرفتن: من که ابوالفضلم کتاب بسیار فرونگریسته ام خاصه اخبار و از آن التقاطها کرده. (تاریخ بیهقی). و از مضامین کتب متقدمان التقاط کرده. (جامعالتواریخ رشیدی). رجوع به التقاط و التقاطیون شود
لغت نامه دهخدا