برچسبیدن. (منتهی الارب) ، لحد ساختن در گور. (منتهی الارب). گور را لحد ساختن. (آنندراج). لحد کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، در لحد نهادن. (آنندراج). کندن لحد برای مرده. کندن لحد. (از اقرب الموارد) ، مایل شدن و برگردیدن. (منتهی الارب). میل و عدول. (ازتاج العروس) ، خصومت و جدال نمودن. (منتهی الارب). مجادله کردن. (آنندراج) (اقرب الموارد) ، از دین برگشتن، یقال: الحد فی دین اﷲ، یعنی منحرف شد از آن و عدول کرد. (منتهی الارب). از دین حق برگشتن. (آنندراج). بچسبیدن (میل و انحراف) ازحق. (مصادر زوزنی). پیچیدن از حق. (ترجمه علامۀ جرجانی تهذیب عادل). انحراف و میل و عدول از دین و جز آن، و طعن و بدگویی در آن. (از اقرب الموارد). کفر وبدعت در دین. بت پرستی. (ناظم الاطباء) : پیش یأجوجی که ظلمت خانه الحاد راست دست و تیغ این سکندر سد اکبر ساختند. خاقانی. بخبث نجله وفساد دخله و رجس اعتقاد و قبح الحاد موصوف و معروف به ود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 260). مادۀ فساد و الحاد و کفر و عناد در آن نواحی منحسم و منقطع گشت. (ایضاً ص 262) ، عیب کردن کسی را و دروغ بربستن بر وی. (منتهی الارب). پست شمردن کسی را و سخن نادرست گفتن درباره او. (از اقرب الموارد) ، الحاد سهم، برخوردن تیر به یکی از دو طرف نشانه. (از اقرب الموارد)