جدول جو
جدول جو

معنی اگوست کنت

اگوست کنت
(اُ کُ)
دانشمند و فیلسوف و ریاضی دان نامی فرانسوی (1798- 1857 میلادی). وی در مونپولیه به دنیا آمد و فلسفۀ اثباتی را بنیان نهاد و کتابی در فلسفۀ اثباتی (1830- 1842 میلادی) بنام کور دو فیلوزوفی پوزیتوی منتشر کرد که یکی از شاهکارهای وی بشمار می رود. اگوست کنت عقاید و روش کار خود را با یک اندیشۀ انساندوستی مذهبی تکمیل کرده است. (ازلاروس). اگوست کنت در مدرسه پلی تکنیک پاریس تحصیل کرد. در خانه خود درس می داد. جان استوارت میل به وی کمک مالی می کرد. شش جلد کتاب از فلسفه پوزی تیویسم وکتابهایی نیز در هندسۀ تحلیلی و در علم هیأت نوشت. وی در پایان عمر دیوانه شد و در حال جنون فوت کرد. (از تاریخ فلسفۀ سیاسی تألیف پازارگاردی ص 759).
اگوست کنت نظریاتی در فلسفه آورده است که به روی هم مذهب ثبوتی خوانده می شود و اجمال آن این است: علم باید فقط کیفیات واموری را که توسط حواس درک می شوند و مناسبات و روابط ثابت، یعنی آنها را، مورد بحث قرار دهد. اگوست کنت می گفت ترقی بشریت این بوده است که از مراحل سه گانه زیر گذشته است: 1- مرحلۀ تبیین امور توسط ارباب انواع. 2- مرحلۀ تبیین آنها توسط علل غیرمحسوس و قوای مجرد و مرموز. 3- مرحلۀ تبیین آنها به طریقۀ ثبوتی، یعنی توسط قوانین مسلم تردیدناپذیر. در مرحلۀاخیر آدمی فهمیده است که نمی تواند به حقیقت و کنه امور پی برد. پس متوجه شده است به اینکه فلسفۀ اولی یا مابعدالطبیعه علمی است موهوم و مطالعۀ آن باعث اتلاف وقت و خطرناک است. از این رو فقط به مطالعه و تحقیق ظواهر و نمودها و طبقه بندی آنها همت گماشته و بااین طریق ثبوتی پیشرفت علوم را روزافزون ساخته است. این علوم را اگوست کنت بر طبق اصل ’ترکیب متزاید و کلیت متنازل’ طبقه بندی کرده و آنها را عبارت از این شش علم اصلی دانسته است: ریاضیات، نجوم، فیزیک، شیمی، علم حیات و علم اجتماع. پیروان مذهب ثبوتی در اخلاق از خودپرستی روگردان هستند و توجه مخصوص به همبستگی افراد بشر دارند و نوعدوستی را توصیه می کنند. (مبانی فلسفه تألیف علی اکبر سیاسی صص 577- 578) ، و با ’تاء’ توقیت بکار رود و بیشتر در مورد دعا بود:
الا تا درآیند طوطی و شارک
الا تا سرایند قمری و ساری...
زینبی.
الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی
الا تا همی بماند بر خاک پیکری.
عنصری.
الاتا ببارد سرشک بهاری
الا تا بروید گل بوستانی
بزی با امانی و حور قبایی
به رود غوانی و لحن اغانی.
منوچهری.
الا تا باد نوروزی بیاراید گلستان را
و بلبل را بشبگیران خروش آید بر اوراقش
ز یزدان تا جهان باشد مر او را مملکت بینی
که ملکتهای گیتی را شود نسبت برستاقش.
منوچهری.
الا تا حد شعر نزدیک شاعر
مقفا و موزون بود ز اصل و قانون.
سوزنی.
، تحذیر، و پس از آن ’تا’ ی تحذیر آید، که پس از زینهار نیز می آید:
الا تا هر کجا مار است گنج است
الا تا هر کجا خرماست خار است.
عنصری.
الا تا نگرید که عرش عظیم
بلرزد همی چون بگرید یتیم.
سعدی.
الا تا بغفلت نخسبی که نوم
حرامست بر چشم سالار قوم.
سعدی
و گاه بدون آوردن ’تا’بمعنی تحذیر است:
الا گر جفاکاری اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن.
سعدی
لغت نامه دهخدا