جدول جو
جدول جو

معنی اکلاح

اکلاح(اِ)
دندان سپید کردن در ترشرویی، عصابه مانندی مرصع به جواهر. ج، اکالیل (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزی است مانند سربند که مزین به جواهر کنند. (آنندراج) (از اقرب الموارد). سربند. (فرهنگ فارسی معین). ج، اکلّه. (اقرب الموارد)، گوشت گرداگرد ناخن، ابر که شبیه پرده نمایان گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، در گیاه شناسی مراد از چتری بودن شکوفه و بار نباتات است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). چتر بعضی نباتات: اکلیل الشبت، چتر شود. چتر گونه ای که در برخی از گیاهان بر سر گیاه پیدا آید حامل بذر یا ثمر آن و آنرا به فارسی نیز تاج گویند. (یادداشت مؤلف) : و علی طرفها اکلیل شبیه باکلیل الشبت. (از تذکرۀ ابن البیطار در کلمه جادوشیر). و المستعمل منها (من اکلیل الملک) تلک الاکلیل بما فیها. (تذکرۀ ابن البیطار). فی اعلاها (اعلی آکثار) اکلیل مستدیر یشبه اکلیل الشبت. (تذکرۀ ابن البیطار)، گردی است طلایی که بدان چوب و فلزات و ظروف و چیزهای دیگر را رنگ کنند زرین، یا بر جامه و کاغذ افشانند. (یادداشت مؤلف). گردی است براق برنگهای طلایی، نقره ای، سبز و غیره. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا