معنی اقمع اقمع (اَ مَ) آنکه در بن مژۀ او آبله ریزه بردمیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ج، قمع. (منتهی الارب)، اندک خورش شدن. (تاج المصادر بیهقی)، پیوسته قهوه (می) خوردن، فرمانبرداری سلطان کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا