جمع واژۀ قفر، بیابان بی آب و گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گذاشتن و بازایستادن تب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : اقلعت عنه الحمی، گذاشت او را تب و بازایستاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، از شش سالگی بهفت سالگی درآمدن شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برداشتن و افراختن بادبان کشتی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کشتی را بادبان کردن و بازایستادن. (آنندراج) ، بنا کردن قلعه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سیر کردن و براه افتادن کشتی سواران. (از اقرب الموارد). حرکت کردن با کشتی از جایی و ترک گفتن جایی را: کان یوم اقلاعنا المذکور اول یوم من... (رحلۀ ابن جبیر). اجتزنا علیه لیلهالاحد... و هوالثامن یوم اقلاعنا من مصر. (رحلۀ ابن جبیر) ، برکندن. از بن برآوردن: بر عزم جهاد و اقلاع قلاع الحاد بعقد ارباب رنود و احتشاد جنود اشارت راند. (جهانگشای جوینی)