درخواستن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). سئوال کردن. (غیاث اللغات). - اقتراح کردن، درخواستن. طلبیدن: ادب را برسمش کنند اقتراح خرد را به رایش کنند امتحان. عنصری. از بهر بزرگ زادگی توکه دست تنگ شده ای و بر ما اقتراحی کنی ترا حقی گزاریم. (تاریخ بیهقی). ازو عقل در فضل کرد اقتراحی وزو بخت در جود کرد امتحانی. معزی. ، از بن درافتادن دیوار، از جای رفتن چیزی، به خواهش گرفتن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)