جدول جو
جدول جو

معنی افیون زدن

افیون زدن(مَ)
افیون خوردن. (آنندراج) :
این تنگنا نه موقع خواب است سر برآر
افیون زده ست حارس و مست است پاسبان.
امیرخسرو (از آنندراج).
از برای منع انزال آنکه افیون میزند.
ملافوقی یزدی (از آنندراج) ، جمیع آنچه از درخت بریده شود وزود آتش گیرد. (آنندراج). رجوع به قطیع شود، جمع واژۀ اقطع. (ناظم الاطباء). رجوع به اقطع شود
لغت نامه دهخدا