فاسدتر. تباه تر. ضایعتر. (ناظم الاطباء). - امثال: افسد من الاحمران. افسد من ارضه بل حبلی. افسد من الارضه و الجود. افسد من الجواد. افسد من السوس. افسد من الضبع. افسد من البیضهالبلد. دفع فاسد به افسد کردن. (یادداشت مؤلف). علاج فاسد به افسد محال است. و کلمه در تمام مثل های مذکور بر خلاف قیاس از افساد مأخوذ است و این نادرست است. و شایسته چنان است که ’اکثر افساداً’ گفته شود. (از مجمعالامثال میدانی). و برای توضیح این مثل ها رجوع به کتاب فوق شود، زنی که بچه افگنده باشد. (آنندراج) ، زنی که پستان او بسته و بی شیر باشد