جدول جو
جدول جو

معنی افزوده

افزوده(اَ دَ / دِ)
افزون شده. علاوه شده. بیشترشده. (ناظم الاطباء). مضاف. (یادداشت دهخدا) ، برانگیختن بجنگ. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مؤید) (مجمع الفرس). برانگیختن بر شر، حث ّ. حض. نزو. (یادداشت دهخدا) ، بر سر کار آوردن. (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء). برانگیختن بکار و جز آن. (مجمع الفرس). حریص کردن. (فرهنگ رشیدی) ، پریشان ساختن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان). تشویش، تقاضا نمودن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دور کردن گرد که بر جامه و امثال آن نشیند. (مجمع الفرس) ، پر کردن. (آنندراج) ، خشنود کردن، سیراب نمودن. (آنندراج). رفع عطش نمودن. (ناظم الاطباء). در مجمع الفرس بمعنی یک چیزی را کندن و سوا کردن و جامه ای را پوشاندن است. (فرهنگ شعوری) ، حریص کردن. و افژولانیدن هم متعدی می شود. (فرهنگ شعوری). تحریض. تحریش. (یادداشت دهخدا).
- برافژولیدن، التحضیض. (تاج المصادر بیهقی).
- برافژولیدن بر، احثاث. حث. تحثیث. احتثاث. استحثاث. (یادداشت دهخدا).
- برافژولیدن بر کار، حث. (تاج المصادر بیهقی). بعث. (یادداشت دهخدا).
- یکدیگر را برافژولیدن، المحاضه. (یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا