عمیدالدین اسعد، عالمی فاضل و ادیبی کامل و در فنون علمی و اشعار عربی و فارسی استاد بود. وی مدتی به وزارت اتابک سعد بن زنگی اشتغال داشت و بعد از وفات اتابک سعد، در اول سلطنت اتابک ابوبکر بن اتابک سعد، چندی بوزارت او اقدام نمود و حضرت اتابکی برای وحشتی که از او در خاطر داشت، او را و تاج الدین محمد پسر او را در قلعۀ اشکنوان ابرج محبوس فرمود. و قصیده ای حبسیه که در کتب ادبیه مندرج است، در زندان بسرود و چون قلم و دواتی در آنجاوجود نداشت قصیده را بر پسرش تاج الدین محمد املاء کردو او بر دیوار نوشت و مطلع قصیدۀ مزبور این است: من یبلغن حمامات ببطحاء ممتعات بسلسال و خضراء. این قصیده در ذیل سبعۀ معلقۀ چاپ طهران بطبع رسیده است. و این دو بیت فارسی را نگاشت و بحضرت اتابکی فرستاد و فائده نداد. دو بیت مزبور چنین است: ای وارث تاج و ملکت و افسر سعد بخشای خدای را بجان و سر سعد بر من که چو نام خویشتن تا هستم همچون الف ایستاده ام بر سر سعد. وی به سال ششصدوبیست وچهار در قلعۀ اشکنوان برحمت ایزدی پیوست. (از فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 179). و رجوع به اسعد بن نصر بن جهشیار... شود شیخ علی بن محمد بن عبدالله طیب. او راست: شرح تصریف افزری که در میانۀ اهل علم مشهور است. (از فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 179)