جدول جو
جدول جو

معنی افذاذ

افذاذ(اِ)
یک بچه آوردن گوسفند. (منتهی الارب) (آنندراج). یگانه زادن گوسفند. (تاج المصادر بیهقی) ، وصف کردن. چنانکه در این عبارت: کل یعرف بقوله و یوصف بفعله فقل سدیداً و افعل حمیداً، هر کس بگفتار شناخته شود و بکردار افراخته گردد، سخن گزیده گوی و براه کردار ستوده پوی. (از راحهالصدور راوندی) ، بنا کردن. (مؤید). بپای کردن. (شرفنامۀ منیری). مصدر دوم غیرمستعمل آن افرازش است چنانکه در افراختم، بیفراز. (یادداشت مؤلف) ، برکشیدن. (مؤید) (شرفنامۀ منیری) :
نه همه کار تو دانی نه همه زور تراست
لنج پر باد مکن بیش و کتف برمفراز.
لبیبی (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا