معنی اغتضاب - لغت نامه دهخدا
معنی اغتضاب
- اغتضاب(اَ)
- بخشم شدن. یقال: اغضبته فاغتضب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، لاغر و نزار شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لاغر بودن گوشت: اغث ّ اللحم، کان مهزولا. (از اقرب الموارد). نزار شدن گوشت. (تاج المصادر بیهقی) ، لاغر و نزار شدن گوسپند: اغث ّ الشاه، عجفت و هزلت. (از اقرب الموارد) ، تباه و فاسد گردیدن کلام. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). تباه و فاسد بودن سخن: اغث ّ حدیث القوم، ردؤ و فسد. (از اقرب الموارد) ، ریم و زردآب از جراحت جاری گردیدن. (منتهی الارب). جاری گشتن ریم و جز آن از زخم. (آنندراج). جاری شدن ریم و زردآب از جراحت. (ناظم الاطباء). ریم و خون جاری شدن از جراحت. (از اقرب الموارد). ریم ور شدن. (المصادر زوزنی) ، سخن تباه آوردن. یقال: اغث الرجل فی کلامه، ای تکلم بکلام غث. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). هودر شدن و سخن بد گفتن. (تاج المصادر بیهقی). سخن ناسودمند گفتن: ’اغث فی کلامه، تکلم بما لاخیر فیه’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا