معنی اغتثاث - لغت نامه دهخدا
معنی اغتثاث
- اغتثاث(اَ)
- به گیاه بهار رسیدن ستور: اغتث الخیل، به گیاه بهار رسید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیز کم یافتن ستور از بهار: اغتثت الخیل، اصابت من الربیع ای نالت منه شیئاً قلیلا. (اقرب الموارد) ، سیر نخوردن گوسپند آب را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سیراب ناشدن شتر: اغتل البعیر، لم یقض ریه. غلّه. (از اقرب الموارد) ، شراب خوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوشیدن شراب: اغتل الشراب، شربه. (از اقرب الموارد) ، جامه پوشیدن زیر جامۀ دیگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لباسی زیر لباس دیگر پوشیدن: اغتل الثوب، لبسه تحت الثیاب. (از اقرب الموارد) ، غلل زده گردیدن گوسپند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بیماری غلل و غلاله پیدا کردن گوسفند: اغتل الغنم، اخذها داء الغلل و الغلاله. (از اقرب الموارد) ، غالیه مالیدن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خوشبوی ساختن با غالیه: اغتل فلان بالغالیه، تطیب بها. (از اقرب الموارد) ، برگرفتن غلات مزرعه را: اغتل الضیعه، اخذ غلتها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا