جمع واژۀ عظم، بمعنی استخوان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ عظم، بمعنی استخوان جانداران که گوشت بر آن باشد. (از اقرب الموارد). عظام. عظامه که هاء کلمه اخیر برای تأنیث جمع است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : ز نعت چربدستیهات اعظم چو روغن گشت و بر پیراهن افتاد. قوامی رازی (دیوان ص 21). - سبعه اعظم، ای اعضاء. (منتهی الارب)