شب کور. آن که شب و روز کم بیند، یا نابینا و منسوب به آن اعشوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بمعنی شب کور نیز آمده و آنکه شب و روز کم بیند. (آنندراج). شبکور. و انثی عشواء. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی). شبکور. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء). شبکور نیز آمده است. (از منتخب از غیاث اللغات). آن که شب و روز کم بیند. و گویند: آن که در روزبیند و شب نبیند و تأنیث آن عشواء و منسوب بدان عشوی ّ و ج، عشی. (از اقرب الموارد) : تا مهر کرد روشن از خاکپای او چشم شد ماه روزکردار گرد کسوف اعشی. سیف اسفرنگی، عاریت دادن خر جهت گشنی: اعصدنی حمارک للأمر، عاریت بده مرا خر خود جهت گشنی. (منتهی الارب). عاریت دادن گشنی جهت گشنی. (ناظم الاطباء). عاریت گرفتن خر برای گشن دادن حمار: اعصدنی عصداً من حمارک و عزداً علی المضارعه، ای اعرنی ایاه لانزیه علی اتانی. (از لسان از ذیل اقرب الموارد)