معنی اعری اعری (اَ را) برهنه تر. (ناظم الاطباء). برهنه تر. لوت تر. (یادداشت بخط مؤلف). - امثال: اعری من اصبع. اعری من الاین. اعری من الحجر الاسود. اعری من الرایحه. اعری من حیه. اعری من مغزل. (از یادداشت های مؤلف) لغت نامه دهخدا