آماده گردانیدن کسی یاچیزی را و ذخیره ساختن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). مهیا و حاضر ساختن کسی را برای کاری. (از اقرب الموارد). یقال: ’اعده اعداداً’، آماده گردانید او را و ذخیره ساخت. (منتهی الارب). آماده کردن. بسیجیدن. مهیا ساختن. تهیه کردن. (فرهنگ فارسی معین). آماده کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). آمادن. حاضر کردن. تیمار کردن. (یادداشت بخط مؤلف). آماده ساختن. (غیاث اللغات). ساختن. (تاج المصادر بیهقی) : و اعطائه ما اعد اﷲ الکریم له من الراحه و الکرامه و الحلول فی دارالمقامه. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 298) ، جمع واژۀ عدل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ عدل بالکسره، بمعنی مثل و مانند چیزی و وزن و قدر و تنگبار. (آنندراج). رجوع به عدل شود