گرانبار ساختن و لنگ کردن. (از متن اللغه) ، توضیح دادن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). توضیح و بیان. ابراز و افشاء. (ناظم الاطباء). بیان کردن. بازگفتن. بیان داشتن. بگفتن. گفتن: مادام که سخنی گفته نیامده است محل اختیار باقی است و پس از اظهار تدارک ممکن نگردد. (کلیله و دمنه). که این کتاب بر اظهار بعضی از آن مشتمل است. (کلیله و دمنه). و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت... هشتم در محافل، خاموشی را شعار ساختن... و از اظهار آنچه به ندامت کشداحتراز واجب و لازم شمردن. (کلیله و دمنه). و انتظارمی کردم تا مگر در اثنای محاورت کلمه ای زاید که به اظهار مقصود ماند... (کلیله و دمنه). و در فارسی بدین معنی نیز بیشتر با مصدرهای کردن و داشتن و ساختن و جز اینها ترکیب گردد. رجوع به مصادر مذکور شود. - اظهار نظر کردن، نظر و عقیدۀ خویش را درباره امری بیان کردن. بازگفتن نظر خویش در موضوعی. و رجوع به اظهار و اظهار کردن شود. ، مطلع گردانیدن. (زوزنی) (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی). واقف گردانیدن. (آنندراج). اظهار کسی برامری، آگاه کردن وی را. (از متن اللغه). اظهار کسی بر رازی، مطلع ساختن وی را بر آن. (از اقرب الموارد). مطلع و دیده ور ساختن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، پس پشت گردانیدن چیزی را یعنی فراموش کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پشت سر نهادن. (از اقرب الموارد). از یاد بردن حاجت کسی یا پشت سر نهادن به منظور ناچیز و بی اهمیت شمردن آن را. (از متن اللغه) ، چیره و غالب گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان ترتیب عادل ص 14) (آنندراج). چیره گردانیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). اظهار کسی بر دشمن وی، چیره و غالب گردانیدن وی را. (از اقرب الموارد). غالب گردانیدن. (از منتخب) (غیاث) ، در وقت نماز پیشین درآمدن. (ترجمان ترتیب عادل ص 14). در وقت نماز پیشین شدن. (زوزنی). بوقت نماز پیشین رفتن. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در نیمروز درآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در هنگام ظهر درآمدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از فعلت و افعلت زجاج) ، سیر و حرکت کردن بهنگام نیمروز. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). در گرمگاه شدن و رفتن در آن. (تاج المصادر بیهقی). در ظهر به جایی شدن. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). اظهار شتر، آمدن او در وسط روز یا در نیمروز. (از اقرب الموارد) ، صاحب ستور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، از بر خواندن قرآن را، یقال: اظهرت القرآن و کذا اظهرت علیه، ای قرأته علی ظهر لسانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اظهار کسی بر قرآن، از بر خواندن آن را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، اظهار کسی بر چیزی، بالا بردن وی را بر آن. (از متن اللغه) ، اظهار کسی به فلان، بالا بردن وی را بدان و بلند کردن قدر و پایۀ وی را. (از اقرب الموارد). و صاحب ناظم الاطباء کلمه را در فارسی بدین معانی نیز آورده است: اشتها (؟) (شاید استشهاد) ، نسیه، تقریر و شهادت، در تداول صرفیان و قاریان (تجوید) ، خلاف ادغام است یعنی فک و ترک ادغام و آن را بیان نیز نامند، چنانکه درصراح و شرحهای آن آمده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 930). هر گاه تنوین و نون ساکن به یکی از حروف ششگانه ا. غ. ح. خ. ع. ه. برسد اظهار واجب است و بایدبطور وضوح تلفظ شوند. (از یادداشت مؤلف)