جدول جو
جدول جو

معنی اطموط

اطموط(اَ)
اسم بربری رته است و فوفل را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). کشت بر کشت را گویند. (تحفۀ حکیم مؤمن) (قرابادین) (قانون ابوعلی چ تهران ص 14). بمعنی اطماط است که بندق هندی باشد. (برهان) (از آنندراج) (هفت قلزم). رته یعنی بندق هندی و بر فوفل نیز اطلاق شود. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی). لفظ مذکور معرب از زبان بربری است. (فرهنگ نظام). و در ترجمه صیدنه آمده است: رازی گوید او را اطماط گویند و بعضی گویند او دارویی است که منبت او روم است و بعضی گفته اند باقلای هندی است وبر وی نقطه های سیاه باشد و جرم او سخت باشد شبیه به سنگی که در رومی او را اکتکمت گویند و هم او گوید داروی هندی است و قوت او چون قوت بوزیدان است و دیگری گوید: گرم است در دوم و تر است در اول و قوت او بقوت بوزیدان ماند و در بهق سیاه استعمال کنند و قوه باه را زیاده کند. (از ترجمه صیدنه). و در اختیارات بدیعی آمده است: صاحب جامع گوید: اطموط و اطماط و اطبوط هر سه بندق هندی است که آن را رته خوانند و صاحب منهاج گوید: دوایی هندی است بقوت بوزیدان و همو گوید که: (برخی) گویند اکتکمت است و این سهو است و خطا. و صاحب جامع گوید: بعضی گویند فوفل است. و همو گوید که خطا است و مؤلف گوید: آنچه محقق است نوعی از باقلای هندی است. سخت بود و نقطه های سیاه بر وی و بصلبی شبیه بود به بندق هندی... (از اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا