جدول جو
جدول جو

معنی اطمع

اطمع(اَ مَ)
طامعتر. پرطمعتر. آزمندتر.
- امثال:
اطمع من اشعب.
اطمع من طفیل.
اطمع من فلحس.
اطمع من قالب الصخره.
اطمع من مقمور، از گناه دست بازداشتن. (از اقرب الموارد). پرهیز کردن از گناه و از هر زشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غسل کردن زن. (از اقرب الموارد). غسل آوردن زن از خون و جز آن. یقال: تطهرت بالماء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تطهر زن به آب، استنجا کردن بدان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا