جدول جو
جدول جو

معنی اطم

اطم
(اُ طُ / اُ)
قلعه های چند مر اهل مدینه را. ج، آطام و واحدآنها را اطمه گویند. (ناظم الاطباء). بمعنی دژهاست و بیشتر حصن های مدینه را بدین نام خوانند و گاه بر جز حصون نیز اطلاق شود. ج، آطام. اوس بن مغراء گوید:
بث الجنود لهم فی الارض یقتلهم
ما بین بصری الی آطام نجرانا.
و زید بن خیل طایی گوید:
انیخت بآطام المدینه اربعاً
و عشراً یغنی فوقها اللیل طائر
فلما قضی اصحابنا کل حاجه
و خط کتاباً فی المدینه ساطر
شددت علیها رحلها و شلیلها
من الدرس و الشعراء و البطن ضامر.
(از معجم البلدان) ، اشعۀ خورشید. (از متن اللغه). کشیدن خورشید اطنابش را، طلوع کردن آن. (از اقرب الموارد) ، دراز کشیدن خورشید شعاع را، غروب کردن آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا