ابن الندیم کتابی بدین نام به افلاطون نسبت می دهد و ندانم مصحف چه کلمه ای است. (یادداشت مؤلف) ، رفتن بسوی حوض پس نوشیدن آب. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغه) ، رفتن بسوی فرش پس خفتن بر آن از جهت سستی و کسالت. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). میل کردن کسی بطرف فرش و از جهت سستی خوابیدن. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). گراییدن کسی به طنو یعنی بساط و خوابیدن بر آن از کسالت. (از متن اللغه) (از منتهی الارب) ، هذه حیه لاتطنی ٔ، یعنی این ماری است که جان بدر نبرد گزیده شدۀ آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). حیه لاتطنی، یعنی باقی نمی ماند گزیدۀ آن. (منتهی الارب). باقی نماندن لدیغ مار. در مهموز هم این معنی آمده است. (از اقرب الموارد) ، در جای کشتنگاه زخم رسانیدن فلان را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، اصابت کردن به شوای کسی، یعنی در جز کشتنگاه کسی اصابت کردن. به جز مقتل کسی اصابت کردن. (از اقرب الموارد) ، اطناء کسی، خواهش کردن وی بطرف تهمت و شک. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). گراییدن کسی به تهمت و ریبت. (از اقرب الموارد). میل کردن به ریبت. (از متن اللغه) ، درگذشتن در نافرمانی و تباهی. (منتهی الارب). فرورفتن در فجور و ادامه دادن آن. (از اقرب الموارد). اطناء کسی در فجور خویش، فرورفتن وی در آن. (از متن اللغه) ، برچفسیدن سپرز و شش به پهلو از تشنگی. (منتهی الارب). چسبیدن طحال و ریۀ کسی به دنده های جانب چپ وی. (از اقرب الموارد) ، خریدن. (منتهی الارب) ، خریدن نخل کسی را. (از متن اللغه) ، فروختن. (منتهی الارب) ، درخت یا ثمر نخل را فروختن. (از اقرب الموارد). نخل خود را فروختن. (از متن اللغه). از اضداد است. (از متن اللغه) (منتهی الارب) ، مبتلا شدن شتر به عظم طحال. (از متن اللغه)