جدول جو
جدول جو

معنی اطراس

اطراس(اَ)
جمع واژۀ طرس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (دهار). نامه ها و کاغذها یا صحیفه ها که محو کرده بر آن نویسند. (آنندراج). و رجوع به طرس شود، تندی گرداگرد حشفه، گوشت گرداگرد ناخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زه بن ناخن. (غیاث اللغات) (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء) ، طرف رگ ابهر، خاکستر مخلوط به خون که بدان دیگ شکسته را لیسند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، اطر، کنارۀ سرخی لب ببروت موی. (مهذب الاسماء) ، چیزی که در درون آن طعام گذارند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا