جدول جو
جدول جو

معنی اضمده

اضمده(اَ مِ دَ)
جمع واژۀ ضماد. (یادداشت مؤلف). رجوع به ضماد شود، ضایعکننده تر. (غیاث) (آنندراج).
- امثال:
اضیع من بیضهالبلد.
اضیع من تراب فی مهب الریح.
اضیع من دم سلاع. (یادداشت مؤلف).
اضیع من سراج فی شمس.
اضیع من غمد بلانصل. (فرائد الادب المنجد).
اضیع من لحم علی وضم.
اضیع من وصیه.
، آنکه از دیگری ضیاع بیشتر داشته باشد: هو اضیع منک، یعنی فزون تر از تو ضیاع دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا