معنی اضطجاع اضطجاع بر پهلو خفتن. (از کنز و منتخب و صراح) (غیاث اللغات) (زوزنی) (منتهی الارب). پهلو بر زمین نهادن. ضجع. ضجوع. اضّجاع. الطجاع. انضجاع. (از اقرب الموارد). رجوع به مصادر مذکور شود. لغت نامه دهخدا