جدول جو
جدول جو

معنی اصناح

اصناح(نِ)
نزدیک آمدن زه اشتر. (تاج المصادر بیهقی).
، درخشیدن پشت آفتاب پرست از گرمی آفتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اصهیرار حرباء، درخشیدن پشت آن از گرمی خورشید. (از اقرب الموارد) ، اصهیرار مرد، خوردن وی صهاره (قطعه ای از پیه) را. (از اقرب الموارد). رجوع به صهاره شود
لغت نامه دهخدا