جدول جو
جدول جو

معنی اصماغ

اصماغ
(نِ)
اصماغ شدق، بسیار شدن آب دهان: اصمغ شدقه اصماغاً. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فزونی بصاق کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، آموختن نادان کاری را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اصناع اخرق، آموختن و استوار کردن وی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، محکم کردن کاری را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و گویا معنی اخیر که در اقرب الموارد و قطر المحیط جداگانه دیده نشد جزو معنی دوم باشد که نوشته اند: اصنع الاخرق، تعلم و احکم، یعنی نادان آموخت و استوار کرد نه مطلق استوار کردن هر کس کاری را
لغت نامه دهخدا