شمشیر زدودۀ برّان و آهیخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شمشیر گذرنده. ج، اصالیت. (مهذب الاسماء) ، کر کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 13) (منتهی الارب) (آنندراج) : اصمه اﷲ، خدا وی را کر کرد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). لازم و متعدیست، کر یافتن کسی را. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، سربند ساختن ازبرای شیشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شیشه را صمام کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، اصمام دعای کسی، برخوردن آن به گروهی کر که سرزنش او را نمیشنوند. و در اساس آمده است: و اصمهم دعائی، اذا لم یجیبوک. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. اصلتی. اصلات. مصلات. مصلت. مصلت. (از قطر المحیط). مرد دلاور کاربر در نیازمندیها. منصلت. (از المنجد). و رجوع به اصلات و اصلتی و دیگر کلمه های مترادف آن شود، اصماق شیر یا آب، تغییر یافتن مزه و فاسد شدن آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). مزه برگردیده شدن شیر و تباه گردیدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)