جدول جو
جدول جو

معنی اصغول

اصغول(اُ)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش مرکزی شهرستان بیرجند واقع در 46 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. محلی است کوهستانی، معتدل و 512 تن سکنه دارد که فارسی زبان و شیعی مذهبند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و میوه ها و شغل اهالی زراعت و مالداری و صنایع دستی مردم قالیچه بافی و راه ده مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، سیاه. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج). آنچه برنگ صفره یعنی سیاه باشد. ضد است. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). ج، صفر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مؤنث: صفراء. (مهذب الاسماء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) ، ذهب یا زر. (نشوءاللغه ص 103) ، مرغ بسیاربانگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کوه. ج، اصافر. (منتهی الارب) ، اسب زردرنگ: فرس اصفر. (آنندراج) (ناظم الاطباء). زرده و آن قسمی اسب است. اسب زرده. (مؤید الفضلاء). اسب زرین. صاحب نفائس الفنون گوید: اسپان چهارند: ادهم، کمیت، ابیض و اصفر و نقل است که ملکی از ملوک عجم را اسبی بود زرد خالص که پیوسته برو نشستی و بجنگ رفتی تا بر همه ممالک مستولی شدی. (نفایس الفنون، در علم خواص حیوانات). و بحتری در ابیاتی که درباره مدائن گفته است در توصیف کسری انوشیروان گوید:
والمنایا مواثل وانوشیروان یزجی الصفوف تحت الدرفس
فی اخضرار من اللباس علی اصفرتختال فی صبیغهورس
و این اسب زرد که صاحب نفائس بدان اشاره می کند گویا همین باشد که بحتری ازآن نوشیروان داند. (شعر از دیوان بحتری نقل شد)
لغت نامه دهخدا